داستان (سم)

سم

دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست  

با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.

عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود 

 رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! 

داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، 

 همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر 

 روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم  

در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر 

 مدارا کند تا کسی به او شک نکند.

دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و  

هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.

هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم  

بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: 

 آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم  

دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، 

 خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.

داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم ،  

نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم  

نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.

دروغ

من از اینکه از تو دروغــــــی شنیدم به این حال و روزو به این شــــــک رسیدم 

  تو اما که انگار بهونه ات همین بود  گذشتی چه آسون چه آسون چه قدر زود 

  نگاه کن ببین حال من ناخوشه جــــــدایی چه آسون منو میکشه  

 منو میکشه خــــــاطراتم باهات ,نارم نشسته یه ســــــایه به  

جــــــات یه سایه که شکل شبــــــیه منه  

که تنهایی هامو بهم میزنه منو میکشه خاطراتم باهات  

کنارم نشسته یه سایه به جات نگاه ببین بی تو حالم بده نمیای  

به خوابم دیگه سر زده منم عطر میزنم تا دلت با منه میدونم  

کیه که ما رو چشــــــم زده نگاه کن ببین حال من ناخوشه 

اشک

اشک

و اشک... 

 و خاطراتی مبهم از گذشته و احساسی که ماند  

در کوچه های خیس سادگی ام 

, فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

 خواب کودکانه ی من و تو, ماندی در خاطرم بی آنکه تو را  

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...  

بعد از این همه عبورِ کبود،قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...

آغوش

آغوش

 وقتی صورتش ته ریش ِ جذابی داره .. 

 وقتی صداش خسته ُ خمار ِ خوابه . ببـوسیـدش !  

حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه .. 

 ببـوسیـدش ! حتی اگه گرسنه اس و با شما مثل ِ 

 آشپـز ِ دربـارش برخـورد می کنه .. ببـوسیـدش ! 

 حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه 

 . ببـوسیـدش ! وقتی براتـون یه آهنگ ِ جدیـد می ذاره و می گه : 

 ” اینـو برای تـو آوردم ! ” 

 .. وقتی تو چشـاش پـُر ِ خواستنه ..ببوسیدش!.............

متن انگلیسی عاشقانه (باترجمه فارسی)

friend

is one who walks in

when the rest

   of the world walks out.

یک دوست واقعی اونی هستش که وقتی میاد

که تموم دنیا از پیشت رفتن.

life is a road and you are its passengers so  

, be careful about the value of your times 

 , maybe you wont be in the road tomorrow

زندگی مثل یه جاده است ، من و تو مسافراشیم ، قدر لحظه ها رو بدونیم ، ممکنه فردا نباشیم

Live in such a way that those who know you but

don't know God will come to know 

 God because they know you

چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند، اما خدا را نمی شناسند

به واسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند

waite for the one who is constantly 

 reminding you how he cares a bout you 

 & how much lucky he's to HAVE YOU

در انتظار کسی باش که بی وقفه به یاد تو بیاورد که تا چه اندازه برایش مهم هستی و نگران توست و چقدر خوشبخت است که تو را در کنارش دارد

We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less

بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم

don't wait until people are dead to give them flower

برای دادن گل به دیگران منتظر مراسم تدفین آنها نباشین

The hour of departure has arrived,

and we go our ways I to die and you to live.

Which is the better, only God knows.

هنگام جدایی فرا رسیده است. هر کس به راه خود می رود

من می میرم و شما زنده می مانید. تنها خدا می داند کدام بهتر است

عشق و ماندگاری

Two things give you heartburn fast

be careful!!

one is a sweat too sweet,

the other is a love too much declared.

thus, be very careful!!!

دو تا چیز دل آدمو خیلی زود می زنه

حواست باشه

یکی شیرینی که شیرینیش بیش از اندازه باشه

یکیش هم عشقی که ابراز عشقش بیش از اندازه باشه

پس خیلی مواظب باش