داستان زیبای دوستت دارم

وقتی ۱۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدیوقتی که ۲۰ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی

 انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی
وقتی که ۲۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه
وقتی ۳۰ سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی

اگه راستی راستی دوستم داری
بعد از کارت زود بیا خونه
وقتی ۴۰ ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی

و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی
وقتی که ۵۰ سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو

 همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی

 وقتی ۶۰ سالت شد بهت گفتم 

 روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم
من نامه های عاشقانه ات رو که ۵۰ سال پیش برای من نوشته

 بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
وقتی که ۸۰ سالت شد ..این تو بودی

 که گفتی که من رو دوست داری..نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود ..

محدثه

با این زبون میشه.............

با این زبون میشه.............

ﺑﺎﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ

 ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ

 ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ

 ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ

 ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ

 ﺑﺎﻫﻤﯿﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﻭﺻﻞ ﮐﺮﺩ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ

 ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺁﺗﺶ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ

ﭖ.ﻥ: ﺍﮔﺮ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰُ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ

ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺯﺑﻮﻧﻤﻮﻥُ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ..... ...

نامه یک دختر به همسر آینده اش

نامه یک دختر به همسر آینده اش

عزیزم

می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر

می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی

خیال کنی بیشتر از من می فهمی!

 اگر می گویم باید خوش قیافه

باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند

داماد سر است   

و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!

اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی،

فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران

می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!

اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است

که خود را در خانه ای

به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ

کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد!

اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که

فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا

دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!

اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار

 دریا داشته باشی، فقط به

خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید

... جلوی چشم همه هم که نمی‌شود!

اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این

است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا

واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است"؟!

اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم

، پس چه کسی کمکم کند؟!

اگر از تو توقع دیگری ندارم،

 به خاطر این است که به تو ثابت کنم

چقدر برایم عزیزی!و بالاخره...

اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم،

 فقط به خاطر این است که 

به من ثابت شود که تو م را بدون جهیزیه 

سنگین هم دوست داری 

وعشقمون خالی از مادیات است

چگونه اعتماد به نفستان را باز یابید؟

اعتماد به نفستان را باز یابید؟

آیا معمولاً توانایی های خودتان را زیر سوال می برید؟

آیا برای این عدم اطمینان به خود توجیهی دارید یا فقط

به دلایل واهی این کار را می کنید؟

اگر اینطور است، احتمالاً شما دچار کمبود اطمینان و

اعتماد به نفس هستید. تا همین لحظه افراد بسیاری هستند

که از همه تواناییهای خود به طور کامل استفاده نمیکنند،ممکن است شما

هم یکی از همین افراد بوده و به جای انجام کارهای مفید و سودمند،

همیشه مشغول فکر کردن به این مسئله هستید که

چه زندگی بی مصرفی دارید

و چقدر محیط اطرافتان کسل کننده است.

اگر چه ممکن است که کمی از خود دور افتاده باشید و

ارزش خود را فراموش کرده باشید

، اما هیچگاه برای تغییر دیر نیست.

اعتماد به نفس چیست؟

اعتماد به نفس به میزان علاقه، اطمینان

و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه

افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را

دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های

خودشان برایشان

مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.

هر چند ممکن است افرادی باشند که در هیچ زمینه ای

اعتماد به نفس ندارند اما معمولاً کمبود اعتماد به نفس افراد در جنبه های

بخصوص هر فرد است. به طور مثال، آنها که از لحاظ ظاهر اعتماد

به نفس ندارند، زندگی

اجتماعی برایشان بسیار دشوار خواهد شد. این افراد تصور خواهند

کرد که در مجامع عمومی کسی به آنها توجه نخواهد کرد

و مجبور خواهند شد که از اول تا آخر مجلس در گوشه ای تنها بنشینند.

در زندگی زناشویی هم ممکن است کمبود اعتماد

به نفس مشکلات زیادی ایجاد کند. ممکن است

فرد همچنان در رابطه ای که خود می داند بسیار برای

وی مسموم و ناسالم است باقی بماند در حالیکه آگهی کامل دارد که

اصلاً از این رابطه خوشحال نیست. این به این دلیل است که

فرد تصور می کند که قادر نیست این وضعیت را بهبود بخشد.

این مسئله می تواند در زندگی کاری افراد هم تاثیر منفی بگذارد.

کمبود اعتماد به نفس منجر به فقدان انگیزه و

علاقه در فرد برای پیشرفت خواهد شد.

اما اگر این مسئله را در مقیاس کلی تر بررسی کنیم، فرد

فاقد اعتماد به نفس ممکن است از انجام همه کارها سر

باز زند و بی هدف باشد فقط به این دلیل که تصور میکند که

توانایی انجام کاری را ندارد. اما الان دیگر زمانش رسیده است

که این رویه را تغییر داده و این را باور کنید که شما

قادر به انجام هر کاری که می خواهید هستید.

چه چیز منجر به فقدان اعتماد به نفس می شود؟

اعتماد به نفس پایین ممکن است درشرایط

مختلف ایجاد شود. در محیط های اجتماعی ممکن است

با افرادی سر و کار داشته باشید که شما را تحقیر می کنند.

وضعیت ظاهریتان نیز تا حد زیادی در این زمینه موثر است.

محیطی که در آن به دنیا آمده و پرورش یافته اید نیز بسیار روی

اعتماد به نفس شما تاثیر دارد. بچه ای که هیچ وقت احساس

نکرده است که فردی بخصوص است و از طرف والدین

حمایت نمی شده است،

با این تفکر رشد خواهد کرد که هیچ کس او را دوست

نداشته و برای او ارزشی قائل نیست.

محیط کار شما نیز روی اعتماد به نفستان تاثیر دارد.

اگر کارهایتان مورد تشویق قرار نگیرد و توجهی به آنها نشود و

همکارانتان وجودتان را نادیده بگیرند، اعتماد به نفستان کاهش پیدا خواهد کرد.

چه کسانی در معرض ابتلا به آن هستند؟

چون عوامل بسیاری ممکن است به از دست دادن اعتماد به نفس بیانجامد،

می توان گفت که همه در معرض خطر ابتلا به آن هستند

اما بعضی شرایط نسبتاً جدی تری دارند.

همه انسانها ممکن است در یک جنبه از زندگی خود احساس

کمبود اعتماد به نفس داشته باشند. اما همیشه راه هایی برای مقابله با این

مشکلات وجود دارد. در اینجا راه هایی را به شما معرفی می کنیم که با انجام

آنها بتوانید ارزش خود را در نظر خودتان بالاتر ببرید و

اعتماد به نفستان را افزایش دهید.

اگر می خواهید اعتماد به نفستان را دوباره به دست آورید

، در اینجا شش راه به شما معرفی می کنیم:

اول. خود را با دیگران مقایسه نکنید

همیشه به یاد داشته باشید که انسانها با هم متفاوت اند.

دلیلی ندارد که همه ما توانایی های یکسانی داشته باشیم و کارهای

مشابهی انجام دهیم. اگر سعی کنید که خود را با هر کسی که

سر راهتان قرار می گیرد مقایسه کنید، خیلی زود از خودتان خسته

و دلسرد خواهید شد و دیگر قدرت انجام کاری را نخواهید داشت.

دوم. خود را دست کم نگیرید

سعی کنید که ارزش خود را به

عنوان یک انسان کشف کنید. دلیل نمی شود

که اگر کسی از شما خوشش نیامد و شما را فرد جالبی تصور

نکرد، تصور همه مردم این باشد. اگر کسی از شما

خوشش نیامد اصلاً ناراحت نشوید،

مشکل خودش است نه شما. چون افراد زیادی هستند

که شما را دوست می دارند و برایتان ارزش قائل اند.

سوم. فهرستی از کارهایی که انجام دادید و

در آنها موفق بودید تهیه کنید

سعی کنید روی کارهایی که در آن موفق بوده اید متمرکز شوید.

اما اگر چنین چیزی در سابقه کاریتان پیدا نکردید اصلاً ناراحت نباشید.

شاید پشت این همه ناتوانی لبخندی نهفته باشد

و قدرتی باشد که بتواند باعث  خنده دیگران شود و

یا حتی شاید توانایی در شما

وجود داشته باشد که هنوز   کشفش نکرده اید.

سعی کنید لیستی از کارهای انجام شده تان تهیه کنید.

مهم نیست که کوتاه یا بلند باشد.

با اینکه حتی ممکن است نتوانید فکرش را بکنید

اما همین کارها می تواند اعتماد شما را دوباره به خودتان جلب کند.

چهارم.سر خود را بیشتر گرم کنید

سعی کنید تفریحاتی برای خود درست کنید

که به آنها علاقه دارید. ممکن است به کتاب

خواندن علاقه مند باشید،

یا به باشگاه بروید یا هر کار دیگری...هر چه زمان بیشتری

به انجام کارهای  مورد علاقه تان اختصاص دهید،

کمتر وقت برای سرزنش خود و متاسف شدن

برای خودتان خواهید گذاشت. اما مسئله مهم تر این است که

این کار باعث می شود که شما احساس مفید بودن کنید

و این به شما هدف می دهد.

پنجم. با افراد مثبت نشست و برخاست کنید:

گاهی اوقات بودن در جمع افرادی که از خودتان هم دلسردتر و

افسرده تر هستند، بیشتر به ضررتان خواهد بود. حتی اگر تنها باشید

بیشتر به نفعتان خواهد بود تا با آنها. به جای چنین افرادی سعی کنید

با افرادی مراوده کنید که می توانند شما را شاد کنند. اگر دور و اطرافتان

را از دوستان نزدیک و خانواده پر کنید که شما را قبول دارند، می تواند

سبب شود که شما هم خودتان را قبول داشته باشید.

ششم.در جلسات روانشناسی شرکت کنید

امروزه درمان های زیادی برای این مشکل

پیشنهاد می شود. مجمع های بسیاری هم

برای این منظور تشکیل می شود.  به این افراد توصیه می شود

که در این جلسات روانشناسی  شرکت کنند چون

بسیار موثر بوده است. کتاب ها و نوارهای زیادی

هم در این زمینه ارائه می شود.

با خودتان صادق باشید

من چیزی در مورد شما نمی دانم، اما می دانم که امروز در این دنیا کینه و

نفرت به اندازه کافی وجود دارد و در این موقعیت بدترین کار این است که

شروع کنیم که از خودمان هم متنفر شویم. شما فقط یکبار به دنیا می آیید،

و همین یکبار هم زندگی خیلی کوتاهی خواهید

داشت، پس نگذارید که دیگران مانع شادی شما شوند.

سعی کنید که توانایی های خود را بشناسید و ببینید که

در چه زمینه هایی فردی ویژه هستید. افرادی که نمی توانند

توانایی های شما را ببینند ارزش این را ندارند که دور و برتان باشند.

فلسفه زندگی

فلسفه زندگی

کسانی وجـود دارنـد کـه مـعـتـقدند اگر هر

فردی از فلسفه زندگی شخصی خود پیروی کند کارخطرناکی

نموده است. مــمکن است دیگران به شما به چشم یک فرد مـغرور

و یـا بیش از حد مقید به اخلاق بنگرند. از طرف دیگر نگاه کنـید.

کـه چـگونه هـر فـرد نـامـدار و یـا نـه چندان مشـهور تـلاش میکند

که به شما روش زندگی کردن را تحمیل کند.

به هر صورت من تصور میکنم نکات زیر شما را در

پیشبـرد زندگیتان یاری خواهند نمود:

1- بهتر است بدنبال صلح و آرامش باشیم تا دنبال عدالت:

مـن این نکته را در اکثر عرصه های زندگی خود بکار برده ام و

نتایج خوبی نیز گرفته ام.

2- زندگی یک سفر میباشد نه یک مقصد: تا زمانیـکه

شما دقـیقا مفهوم این نکته را متوجه نشده باشید

ممکن است زندگی یتان را شتابان در جستجوی یک خط پایان

کــه وجود خارجی ندارد سپری کنید.

آهسته تر گام بردارید و به نکته سه عمل کنید.

3- وقت را غنیمت بشمارید:

بـهتـر اسـت کـه

افـسـوس کارهایی که انجام داده

ایم را بخوریم بجای آنکه

تا آخر عمر افسوس کارهای انجام نداده را. بسیار خوب بنابراین

زمان حال را به سادگی برای موضوعات بی اهمیت هدر ندهید.

4- اجازه ندهید آدمهای پست

شما رازیر پای خود خورد کنند: مـردم همـیـشـه

در تلاش هستند شما را ناراحت و تحقیر کـنـنـد. تـنـها بـه آن

دلیـل کـه عـقیده یک فرد برای دیـگران حـائـز اهــمیت می باشد،

به مفهوم آن نیست که حـق با آن فـرد اسـت. شـایـد

بسیاری از مردم از سخنانی که شما به زبان می آورید، کارهایی

که انجام مـیدهید و یا آنکه چگونه مقابل دیگران ظاهر می گردید،

خوشـشان نیاید اما خـیـلی هـای دیگر آن را می پسندند.

زیاد به عقاید دیگران نسبت به خودتان حساس نباشید.

5- بپذیرید که جهان بی عیب و نقص و کامل نیست: تنها

به شما میگویـم که بهتر است از آن بگذرید: جهان کامل نیست.

بنابراین آنقدر نسبت به مسائل دنیوی کــمالگرا نباشید.

6- عقیده یک فرد تنها متعلق به یک فرد می باشد: پـذیرش

ایــن نـکتــه در زنـدگی اندکی دشوار بنظر می رسد امـا پیروی

از آن بسیار سود مند میباشد. پژوهشـها بیانگر آن است که انسانها

بطور کلی تمایل دارند تنها عقاید مثـبت در رابـطه با خودشان را به

خاطر بسپارند و نقاط منفی را فراموش کنند. بنابر ایـن زیاد به

عقـیـده مثبت و یا منفی یک فرد نسبت به خودتان اهمیت ندهید.

7- زندگی کنید و اجازه دهید دیگران نیز زندگی

خودشان را بکنند: لـزومـی نــدارد شما از دیگران نـفـرت

داشـتـه باشید. اگر انرژی خود را صرف آن کنید که از دیگران

متنفر باشید، کارتان تمام است

( دیگر انرژی برای انجام کارهای مثبت نخواهید داشت).

افـراد بسیاری در جهان وجود داشته اند که تلاش میکردند

تنوع و تفاوتها را محدود گـردانند اما ناکام مانده اند. بنابر چرا

شما خود را بزحمت می اندازید؟ زندگی خود را بـکنـیـد و اجازه دهید

دیگران نیز زندگی خود را بکنند.

8- شما تنها دارای یک جسم و چهره میباشید: می خــواهید

آنها را دوست داشته باشید و یا از آنها بیزار باشید.

تا آخر عمر متعلق به شما خواهند بود.

9- دیگران آیینه شما میباشند: نمیتوانید عاشق

و یا متنفر خصیصه ای در فرد باشید مگر آنکه عاشق

و یا متنفر آن خصیصه در وجود خودتان باشید.

10- زندگی دقیقا همان چیزی میباشد که شما می اندیشید: شـما

تـمـام ابـزار و منابع ضروری را در اختیار دارید. آن که

چگونه از آنها استفاده میکنید به خودتان بستگی خواهد داشت.

11- هیچ جایی بهتراز آنجایی که هستید، نمی باشد:

و یا آنـکه مـرغ همسایه غاز نیست.

12- درزندگی چیزی بعنوان شکست وجود ندارد - تـنها آموختن

است که وجود دارد: رشد فردی فرایند آزمون و خطا می باشد.

تنها یک آزمایش است.شما در مدرسه تمام وقتی موسوم به "زندگی" ثبت نام

شده اید و هـمـواره در حـال آمـوزش و یـادگیری می باشید.

این درسها تا زمانی که آموخته نگردند برای شمـا به اشـکـال

مخـتلف تکرار خواهند شد. فرایند آموزش پایانی ندارد.

13- تلویزیون دنیای واقعی را نمایش نمی دهد: در زنـدگـی واقـعـی

مـردم مـجـبـور می باشند کافی شاپ ها را ترک کرده و به سر کار خود روند.

14- افرادی که زندگی را یکپارچه تلقی میکنند، با تسری

دادن بخش ناخوشایند آن به بخشهای دیگر، این احساس منفی

که زمانی میتوانستند اقدامی بکنند و نکردند را عمری با خود یدک

میکشند و از این طریق در همه عمر، نیروی خود

را صرف اندیشیدن به آن میکنند

و به این طریق اعتدال و آرامش درونی خود را در این ارزیابی و برخورد

باطنی از دست میدهند. بعکس افرادی که بر این باورند که زندگی

سرشار از تجربیات بیشمار و منفصل است، از فلسفه بیغمی پیروی

کرده و دم به دم زندگی میکنند. این افراد از اوضاع

نامساعد گذشته رنجش به

دل نداشته و نگران آینده نیستند.

15- هدف خاصی را ضامن شادمانی و نشاط

خود به شمار نیاورید و سراسر زندگی را سفری دلپذیر

تلقی کنید. به جای توجه به مقصد، زیباییهای میان

راه را کانون توجه قرار دهید.

16- موفقیت و امتیازات بیشتر برای کامجویی از زندگی است

و نه اینکه زندگی برای کسب دستاوردهای بیشتر، ذهن را به

لحظات ارزشمند کنونی معطوف کرده و از مناظر میان راه لذت ببرید.

17- برای شادمانی راهی نیست، شادمانی خود راه است.

چرا ما در بعضی از جهات از کودکان تقلید نکنیم که بس طبیعی و ساده

زندگی میکنند و بطور غریزی شادند.

18- روابط خود با دیگران را ثابت و دائمی تلقی

نکنید، بلکه آن را تنها در واحد زمان یعنی اکنون بسنجید.

این طرز تلقی به شما مجال میدهد که همواره

در تصمیمهای خود تجدید نظر کنید.

19- فرض را بر این بگذارید که زندگی شما در زمان حال

خلاصه میشود. با این طرز تلقی اگر درگیر رابطهای ناهنجار هستید،

این ناهنجاری به زمان حال محدود میشود و

نمیتواند در آینده موجب تکدر خاطرتان گردد.

20- تنها باید با قضاوتهایی که ترس را بر

دل ما مستولی میکنند و ما را از دستیابی به نعمتهای زندگی

باز میدارند به پیکار برخیزیم و آنها را از نهانخانه ذهن بیرون رانیم