طنز آهنگ آرمین

 طنز آهنگ آرمین  
( با ریتم آرمین بخون )

اﺳﺘﺎﺩ ﺻﺪﺍﻣﻮ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺖ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺣﺘﯽ ، ﻣﻦ . . .
  ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻤﺖ ﮐﺎﺭﯼ ! 
ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ ، ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ . . .
ﺗﺮﻡ ﺁﺧﺮﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﻡ نی ﺍﻭﻥ ﺣﺴﯽ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﺮﻡ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺴﺖ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ 
ﺭﻭ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﻫﺎﻡ ، ﺑﺴﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﭼﺸﺎﺗﻮ ؟ ﻫﯿﺲ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﺒﺮ ﺻﺪﺍﺗﻮ !
ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺩﭘﺮﺳﻢ ! ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺣﺴﻢ !
ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﮐﻞ ﻭﺍﺣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ۴۰ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺮسن

 

 


گویا استاد کم نیاورده و جواب آرمین رو داده !

ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻮ آﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ ، ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ نمره ﻭ ﻭﺍﺣﺪﻫﺎﺵ
ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻣﺸﮑﻼﺕ ، هنوز ﺗﻮﯼ برگه ﻫﺎﺕ ﻫﺴﺖ ،
ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺎﻡ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﻧﻘﺼﺎﺵ
ﻧﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻡ ﮐﻤﺸﻪ ﻧﻤﺮﺕ ﻣﻦ ﺑﺎ ﮐﺎستیای ﺍﯾﻦ برگه اﺕ ،
ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺎﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﻡ ، ﮐﻢ ﻧﻤﺮﻩ ﺍﺻﻼ


آرمین هم که هیچ رقمه از رو نمیره :

ﺩﯾﻮﻭﻭﻧﻪ . . . !
ﺍﮔﻪ ﻧﻤﺮﻩ ﻧﺪﯼ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﻧﻤﯿﻤﻮنههههه
اینو بدون ﻫﯿﭽﮑﯽ مث ِ من درساشو نمیخونه ، نمیخونهههههه 

 

رﻭﺯﻱ ﻳﮏ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺷﺖ

رﻭﺯﻱ ﻳﮏ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺷﺖ:

'ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ! ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ؟

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﻭ ﺩﺭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻳﮑﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ،

ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﺎﻕ ﻳﮏ ﻣﻴﺰ ﮔﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﻭﺟﻮﺩ

 ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﻱ ﺁﻥ ﻳﮏ ﻇﺮﻑ ﺧﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ، ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻮﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺁﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ،

ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻻ‌ﻏﺮ ﻣﺮﺩﻧﻲ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺣﺎﻝ ﺑﻮﺩﻧﺪ،

 ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺤﻄﻲ ﺯﺩﻩ ﻣﻲ ﺁﻣﺪﻧﺪ،

ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻗﺎﺷﻖ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎ

ﺑﻪ ﺑﺎﻻ‌ﻱ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻭﺻﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺳﺖ

 ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﻇﺮﻑ ﺧﻮﺭﺵ ﺑﺒﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﻗﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺮ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ،

ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ، ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ 

ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭ ﺑﺒﺮﻧﺪ

 

ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﻧﻬﺎ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺷﺪ،

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺖ: 'ﺗﻮ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻱ، ﺣﺎﻝ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ

 

ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻌﺪﻱ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ، ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺩﻗﻴﻘﺎ

 ﻣﺜﻞ ﺍﺗﺎﻕ ﻗﺒﻠﻲ ﺑﻮﺩ، ﻳﮏ ﻣﻴﺰ ﮔﺮﺩ ﺑﺎ ﻳﮏ ﻇﺮﻑ ﺧﻮﺭﺵ ﺭﻭﻱ ﺁﻥ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺰ

، ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺗﺎﻕ ﻗﺒﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺎﺷﻖ ﻫﺎﻱ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺑﻪ

 ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﻲ ﻗﻮﻱ ﻭ ﭼﺎﻕ ﺑﻮﺩﻩ، ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻲ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ

 

ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: 'ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻧﻤﻲ ﻓﻬﻤﻢ؟!

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: 'ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻓﻘﻂ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺑﻪ ﻳﮏ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ؟

 ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻱ ﻃﻤﻊ ﮐﺎﺭ

 ﺍﺗﺎﻕ ﻗﺒﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ!

ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻓﻮﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ

 ﮐﻪ ﻋﻴﺴﻲ ﻣﺼﻠﻮﺏ ﻣﻲ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ

ﻣﺤﻤﺪ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻲ ﻳﺎﻓﺖ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ،

ﮔﻮﺍﻩ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﮐﻠﻤﺎﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺩﻡ ﺁﺧﺮ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ،

ﺍﻳﻦ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﻗﺮﻭﻥ ﻭ ﺍﻋﺼﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ

ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻨﻮﻉ ﺧﻮﺩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ، ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺧﻮﺩ

 ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﺧﺪﺍ (ﻣﻠﮑﻮﺕ ﺍﻟﻬﻲ) ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ شد. 

دخترکه

دختر که رسید به بیست ، هنوز وقت ازدواجش نیست!

 

دختر که رسید به بیست و یک، کم کم دور و برش بپلک!

 

دختر که رسید به بیست و دو ، دیگه دنبالش بدو!

 

دختر که رسید به بیست و سه، منتظر مهندسه!

 

دختر که رسید به بیست و چار، دست مامانت رو بگیر و بیار!

 

دختر که رسید به بیست و پنج، درست شده شبیه گنج!

 

دختر که رسید به بیست و شش، بیشتر بهش داری کشش!

 

دختر که رسید به بیست و هفت، یه وقت دیدی از کفت رفت!

 

دختر که رسید به بیست و هشت، نباید دنبال کسه دیگه ای گشت!

 

دختر که رسید به بیست و نه، هنوز نگرفتیش بی عرضهء گ…؟!!

 

دختر که رسید به سی، شاید بهش برسی!

 

دختر که رسید به سی و یک، خر نمی شه با پول و چک!

 

دختر که رسید به سی و دو، به این راحتی ها نمی شه همسر تو

دوست پسر

اگه دوست پسرت تو را بزنه چیکار میکنی؟؟
 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دختر آمریکایی : باهاش قهر میکنم
دختر انگلیسی : گریه میکنم
دختر روسی : ترکش میکنم
دختر ایرانی : میدم دوست پسرام جرش بدن
 

انواع بله گفتن عروسها

عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)


عروس لوس: بع……….له!


عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،…

، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، … ، مرحوم زن آقاجان بزرگه 

، قدسی خانوم جون ، … ، … (این عروس خانوم آخر هم

 یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن … !)


عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی … اُ یس


عروس خجالتی: اوهوم


عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله

 (اشاره به داماد) آره…. ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)


عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، …

، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، … ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند،

 روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش

، مرحوم مغفور گری گوری پک و … آری می پذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش …


عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام …


عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین 

… اعوذ با… من شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم …. الی آخر …. ( و در آخر ) نعم


عروس فمنیست: یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله … چقدر زن باید تو سری

 خور باشه چرا همش از ما سؤال می پرسن ! … یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسین 

… (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و یه چیزی ازشون بپرسن … 

فقط باید زد تو سرشون و بهشون گفت همینه که هست می خوای بخواه نمی خوای هم به درک)